مغز و..... وحشت از عشق که نه ، ترسم از ..... ه از دست کسی نیست مقصردل ..من که نباشم دنیا

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

 

  مفز و روحم خانه ات شد قلب

من هم شمع تو...........

وحشت از عشق که نه ، ترسم از .....

 .......گله از دست کسی نیست مقصردل

.......... ..من که نباشم دنیا یک “من

قورباغه توی کلاس وَرجه وُرجه میکرد

.......آقای معلم گفت

                         

    

آغوش

مفز و روحم

خانه ات شد

قلب

من هم شمع تو

این همه هدیه فدایت

کی تو خواهی گفت

بلی

تا شود عمری عزیزم

جای من آغوش تو

 

وحشت از عشق که نه ، ترسم از

فاصله هاست

وحشت از غصه که نه ، ترسم از

خاتمه هاست

ترس بیهوده ندارم ، صحبت از

خاطره هاست

صحبت از کشتن ناخواسته

عاطفه هاست

کوله باری پر از هیچ ، که بر

شانه ماست

گله از دست کسی نیست ،

مقصر دل دیوانه ی ماست

*********************

چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی

کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود

انتظــارت را میـکشـــــد

چــه شیــــــرین اســـــت

طعــم پیامکی کــه میگـــوید :

” کجایـی” …..؟

*********************************

به گمانم یادت پنجره ی احساسم

را می کوبد

چرا که در دلم  هوای   دلتنگی   به پاست

************************

می‌دانی ؟

تنها دلیل این‌همه دیوانگی‌هایم

این‌ست که نمی‌خواهم

مدیون و گناهکار

روزی کشیده شوم

به دادگاه آرزوهایم‌!

*******************

 

من که نباشم دنیا یک “من”کم دارد

تو که نباشی من یک “دنیا” کم دارم

با شعرهای تو

با باران مشاعره کنم

و بند نیایم

* * *

شیرینم تـقصـیر تـــو نیـست …

حـتمـاً اشـتبـاه از متـصـدی ِ آرزوهـا بـوده

کـه تـو نصـیب دیــــــگری شـدی …!

* * *

فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد

ولی خوشحالم که جـرات ندارد

به دل هایمان نزدیک شود

**********************************

می گویند موقع مرگ

همهء زندگی مثل فیلم از جلوی چشم

آدم رد می شود

به فیلم زندگی ام که فکر میکنم

به مردن علاقه مند می شوم

شاید

آن موقع یک بار دیگر دیدمت!!

ما با دلمان هنوز مشکل داریم

صد سنگ بزرگ در مقابل داریم

معشوق خودش می بُرد و می دوزد

انگار نه انگار که ما دل داریم !

* * *

چه خوش خیال است ، فاصله را میگویم ،

به خیالش تو را از من دور کرده

 نمیداند جای تو امن است ،

اینجا در میان دل من

*************

چه دو حرفیه وسوسه انگیزیست …


این من!
نه در پی عشق است نه تشنه ی مهربانی


فراری از پسران مانکن پرست و دختران آهن پرست …


فقط برای خودم هستم…خود خودم ! مال خودم !


صبورم و عجول !!


سنگین و سرگردان !!

 


مغرور …


با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد !!!


و برای تویی که چهره های رنگ شده را

می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم


راهت را بگیــر و بـــــــرو


حوالی ما توقف ممنــــوع است

 

                                          *************************

 

 دیگرترا آرزو نخواهم کرد ، هیچ وقت


    تو را لحظه ای خواهم پذیرفت

که خودت بیایی

، با دل خود نه با آرزوی من

************************

     همیشه با من

                                 باش                            
هیچکس عاشقانه تر از من
نمی تواند
تو را بسراید

در تمام لحظه هایم
تکرار می شوی ،
اما
تکراری نمی شوی…

**********************

 
می خواهمت


چرا که


مثل لبخند خورشید


از پس رنگین کمان به دشت خیس


خواستنی هستی


رویانده ای در من


نفس


نفس گیر آمده ای


گفتی دوستت دارم


و من به خیابان رفتم !


فضای اتاق برای پرواز کافی نبود …

 

***********



فرهنگ لغتها نیاز به ویرایش دارند ،


برای معنی دلتنگی احتیاج به این

 

همه کلمه نیست ، دلتنگی یعنی تو !

 


دلتنگی یعنی : روبروی دریا ایستاده باشی

 

اما خاطره ی یه خیابون خفه ات کنه !



ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم ،

 

غصه معنایی ندارد تا تو میخندی برایم!

 
  گریه ام آید و  و گریه های عاشقان

به درازا میکشد، بارانی دوستت دارم

 

 



هرکس جای من بود ، می بُرید

 
اما من هنوز چشم امید به راه 

     می دوزم


هزار بار هم از این دنده به آن دنده شوی فایده ندارد

این تخت خواب “

آغوش” کم دارد . . .

 

تعداد دقیق مژه هایت را میدانم


تعجب نکن ، زندانی عشق تو هستم

مگر زندانی کاری جز شمردن

میله های زندانش دارد ؟

 

 

*******************

بسی    می وزد     مشک   بو   بادها

 

که ما       رفته       باشیم         از یادها

 

بسی تیر   و     مرداد     و    اردیبهشت

 

بر   آید   که    ما خاک باشیم   و خشت

 

 من    جلوه     شباب ندیم به عمر خویش

 

از دیگران     حدیث     جوانی   شنیده ام

 

از زنگانی ام     گله     دارد     جوانی ام

 

شرمنده     جوانی     از    این زندگانی ام

 

 

قورباغه در کلاس

 قورباغه توی کلاس وَرجه وُرجه میکرد.

آقای معلم  افتخاری گفت : قاسم این قورباغه رو

از کلاس بنداز بیرون

! قاسم گفت : آقا اجازه ؟ ما از قورباغه میترسیم.


آقای معلم گفت : ساسان تو این قورباغه رو بنداز بیرون !

ساسان گفت : آقا اجازه ؟

ما هم میترسیم
آقای معلم گفت : بچه  که از قورباغه

نمی ترسه ؟
ساسان آقا اجازه ؟ ما نمیترسیم
  می خواهیم امروز حالی کنیم

به جای گوش دادن به درس گفتن های

 

مزخرف تو

آقای افتخاری گفت:کیف و کتابت

و بردار گمشو از کلاس برو بیرون …

 سالگرد ازدواج

زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند

که شوهرش

در رختخواب نیست، به دنبال او به طبقه ی

پایین می‌‌رود

،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی‌

که یک فنجان

قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود

در فکری عمیق فرو رفته بود…

زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد

و قهوه‌اش را می‌‌نوشید

,زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد

آرام زمزمه کرد 

“چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟

”شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد

و میگوید

هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰

سال پیش

که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟


زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش

قرار گرفته بود،

چشم‌هایش پر از اشک شد ا گفت: “آره یادمه


شوهرش به سختی‌ گفت:


_ یادته که پدرت ما رو وقتی‌ که رو صندلی عقب ماشین

بودیم پیدا کرد؟


_آره یادمه

در حالی‌ که بر روی صندلی

کنار شوهرش نشست

_یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت

من نشون گرفته بود

و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی‌

یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان ؟

_آره اونم یادمه…

مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید:

اگه رفته بودم

زندان الان آزاد شده بودم

 

         داستانهای ملانصرالدین

 شکايت الاغ

الاغ ملانصرالدين روزي به چراگاه حاکم رفت.

 حاکم از ملا نزد قاضي شکايت کرد.

قاضي ملا را احضار کرد

و گفت : ملا ماجرا را توضيح بده. ملا

هم گفت : جناب قاضي.

فرض کنيد شما خر من هستيد.

من شما را

زين مي کنم و

افسار به شما مي بندم و شما حرکت مي کنيد.

بين راه سگها

به طرفتان پارس مي کنند و شما رَم مي کنيد

و به طرف چراگاه

 حاکم مي رويد. حالا انصاف بديد

من مقصرم يا شما؟!!!

************************************

خويشاوندي

يک روز ملانصرالدين خرش

را به سختي مي زد

و رهگذري از آنجا مي گذشت و پرسيد

که چرا مي زني گفت

ببخشيد اگر مي دانستم که با شما خويشاوندي دارد

اين کارو نميکردم!

 

**********************************

تجربيات اثبات شده

ملانصرالديندر اتاقش نشسته بود که مگسي     

مزاحم استراحتش

مي شود،

مگس را مي گيرد و يک بالش را مي کند.

مگس کمي مي پرد دوباره مگس

را مي گيرد و بال ديگرش را هم مي کند

او مي گويد: بپر ولي مگس نمي پرد

بعد به میدان شهر می رود و مي گويد:

برای من به تجربه ثابت شده است

اگر دو بال مگس را بکنيد گوش

او کر مي شود/....

 

 


نظرات شما عزیزان:

nazanin
ساعت23:09---29 خرداد 1396

_______@@@________@@_____@@@@@@@
________@@___________@@__@@@______@@
________@@____________@@@__________@@
__________@@________________________@@
____@@@@@@___وبلاگت خيلي قشنگه______@@
__@@@@@@@@@__@@@@@@@_________@@
__@@____________منتظر حضور گرمت_______@@
_@@____________@@@@@@@@@@_____@@
_@@____________ هستــــــــم ___@@@
_@@@___________@@@@@@@______@@
__@@@@__________@@@@__________@@
____@@@@@@_______________________@@
_________@@_________________________@@
________@@___________@@___________@@
________@@@________@@@@@@@@@@@
_________@@@_____@@@_@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________@@@@@_@
____________________@
____________________@
_____________________@
______________________@
______________________@____@@@
______________@@@@__@__@_____@
_____________@_______@@@___@@
________________@@@____@__@@
_______________________@
______________________@

پاسخ:سلام خسته نباشید
ضمن تشکر از یازدیدتان وب زیبای
شما را لینک کردم

 لطفا شما هم اقدام فرمایید
 با تشکر



نیایش
ساعت0:53---25 بهمن 1395

سلام وقت بخیر
من مطالب وبلاگتون را خوندم خیلی زیبا و متنوع بود

خیلی خوشم اومد و حتما باز سر میزنم.
منم یه سایت دارم خوشحال میشم

به سایت ما هم یه سری بزنید.
www.agahiman.ir
منتظرتون هستم

پاسخ:

باسلام و وقت بخیر ضمن تشکر از بازدیدتان سایت زیبای شما را لینک کردم

حتما ازسایت تان بازدید خواهیم کرد تشکر



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 1 فروردين 1397 | 11:59 بعد از ظهر | نویسنده : افشین تهرانی .نویسندگان |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.